روزگار عجیبیست و عجب بازی هایی داره
انگار میخواست یه نسیمی با بوی خوشش را به صورتم بزنه و باز بره . عطر خوشی داشت و بعدش دوباره غصه و دلتنگی .
نمی تونم به بی میلی کسی اصرار بر ماندن کنم باز با یاد و خاطرات خوشم زندگی میکنم.
انگار کسی فکر پریشونی من نیست انگار.
خدایا به داشته هایی که بهم نادی و ندادی تورا شکر
اما دلم خیلی دلتنگشه خیلی خیلی .
خیلی ,باز ,روزگار ,انگار ,کسی ,هایی ,عجب بازی ,فکر پریشونی ,کسی فکر ,انگار کسی ,پریشونی من
درباره این سایت